استفاده از تکنیک EFT برای قانون جذب یا(فیلم راز)
استفاده از تکنیک EFTبرای قانون جذب
مفهوم *راز*، که بر پایه قانون جذب است، توجه و محبوبیت بسیاری به دست آورده است. این فلسفه بر این باور است که "مثل، مثل را جذب میکند" و افکار ما قدرت شکلدهی به واقعیت ما را دارند. با این حال، اجرای این مفهوم میتواند به دلیل انرژی یا باورهای منفی زمینهای گاهی چالشبرانگیز باشد. اینجاست که تکنیکهای آزادی احساسی (EFT) میتوانند نقش حیاتی ایفا کنند. با ادغام EFT با *راز*، افراد میتوانند بهطور مؤثر فرکانس ارتعاشی خود را تغییر داده و انرژی خود را با خواستههایشان همسو کنند.
بخش اول: نقطه شروع
ممکن است شما فیلم معروف *راز* را دیده یا در مورد آن شنیده باشید. این فیلم که بهصورت DVD و کتاب همراه با همین نام به فروش میرسد، بر پایه مفهومی به نام قانون جذب ساخته شده است. این DVD به عنوان یکی از پرفروشترینها شناخته شده و تاکنون دو بار در برنامه اپرا وینفری و بسیاری از برنامههای تلویزیونی مهم دیگر معرفی شده است.
بسیاری از کسانی که با قانون جذب از طریق کارهای پیشگامانه آبراهام هیکس آشنا شدهاند، موفقیت چشمگیر *راز* را بهعنوان نشانهای از تغییر آگاهی در دنیای امروز میدانند. تغییری که امیدوارند ما را به مرحلهای روشنتر از تکامل برساند.
با این حال، دلایلی برای نگرانی درباره موفقیت چشمگیر *راز* وجود دارد. زیرا این فیلم برخی اطلاعات ضروری را که باید برای موفقیت کامل روش موردنظر شناخته شوند، نادیده میگیرد. اگر *راز* بهدرستی استفاده نشود، نمیتواند وعدههای خود را برآورده کند و اگر این اتفاق بیفتد، مردم بهراحتی ممکن است نتیجه بگیرند که «آن ایده را امتحان کردهاند و کار نمیکند»، نگرشی که میتواند پیامدهای بسیار نامطلوبی برای مفهومی که حداقل شایسته توجه جدی است، داشته باشد.
در واقع، تکنیک EFT ممکن است بهعنوان یک کمک قدرتمند به *راز* عمل کند، زیرا چیزی که در فیلم حذف شده است، روش مؤثری برای تغییر فرکانس ارتعاشی فرد است. واضح است که برای اینکه *راز* کار کند، باید از وسیلهای برای تغییر فرکانس انرژی فرد استفاده شود. بنابراین، اگر کسی بخواهد مفاهیم *راز* را با موفقیت اعمال کند، یک مداخله انرژی ضروری است. برای توضیح دلیل آن، به کتاب *راز* اشاره خواهم کرد.
نویسنده این کتاب آن را بهعنوان جزییات مفاهیم بیانشده در فیلم توصیف میکند که در اتاق تدوین هنگام ویرایش فیلم کنار گذاشته شده بودند. به ضرورت، کارگردان مجبور بود تنها بخشهایی از فیلم اصلی را انتخاب کند تا فیلم در مدت زمان مشخصی قرار گیرد و کتاب ادعا میکند که بخش بزرگی از این اطلاعات را بازیابی کرده است. به همین دلیل، من کتاب را بهعنوان منبع معتبر اطلاعات در مورد این مفهوم در نظر میگیرم.
در اینجا بهطور خلاصه، اصول اصلی *راز* بهصورت توصیفشده در کتاب آمده است:
قانون جذب بر پایه این فرض است که "مثل، مثل را جذب میکند"، بنابراین وقتی فکری میکنید، افکار مشابهی نیز به سمت شما جذب میشوند.
گفته میشود که افکار مغناطیسی هستند و فرکانس خاص خود را دارند. وقتی فکر میکنید، افکار شما به جهان ارسال میشوند و بهطور مغناطیسی همه چیزهای مشابه را که در همان فرکانس هستند، جذب میکنند. بهطور خلاصه، هر چیزی که ارسال شود به فرستنده بازمیگردد، یعنی خود شخص.
نویسندگان هر انسان را بهعنوان یک برج انتقال انسانی تشبیه میکنند که با افکار خود فرکانسی را منتقل میکند. بنابراین، اگر میخواهید چیزی را در زندگی خود تغییر دهید، توصیه میشود فرکانس سیگنالهای انرژی خود را با تغییر افکار خود تغییر دهید.
در این ایده، این مفهوم وجود دارد که افکار فعلی شما آینده شما را خلق میکنند. آنچه بیشتر به آن فکر میکنید و بر آن تمرکز میکنید، بر اساس نظریه، در زندگی شما ظاهر خواهد شد. همانطور که کتاب میگوید: "افکار شما به چیزها تبدیل میشوند"؛ آنها به واقعیت شما تبدیل میشوند.
واضح است که نویسنده تنها به کلماتی که برای صحبت با خود استفاده میکنید اشاره نمیکند، اگرچه این کلمات بسیار مهم در نظر گرفته میشوند، بلکه به احساساتی که همراه با کلمات شما هستند نیز اشاره دارد. احساسات بهعنوان عاملی قوی در تأثیرگذاری بر ارتعاش انرژی پایه شما در نظر گرفته میشوند.
این ایده من را به یاد بیان کشف EFT میاندازد که میگوید "علت تمام احساسات منفی، اختلال در سیستم انرژی بدن است." با این حال، پیشنهاد اضافی در *راز* این است که ارتعاشات انرژی شما بهصورت بیرونی منتشر میشوند، همانطور که یک دیافراگم ارتعاشی ممکن است عمل کند، تا ارتعاشات مشابهی در جهان ایجاد کند. وقتی یک دیافراگم ارتعاشی را به صدا در میآوریم، اشیائی که از آن فاصله دارند شروع به طنیناندازی در همان فرکانس صدای دیافراگم میکنند (بهشرطی که دارای عناصر مشابه خاصی باشند). این اشیای جدید با نرخ ارتعاشی دیافراگم اولیه "همطنین" شدهاند.
کتاب افکار شما را بهعنوان نیروهای مغناطیسی توصیف میکند که همان فرکانسهایی که ارسال میکنید را به شما جذب میکنند.
من اینجا زمانی برای بحث در مورد ارزش قانون جذب نخواهم گذاشت، اگرچه این موضوع بحث جالبی خواهد بود، اما به بررسی نتایج دیدن واقعیت به این صورت خواهم پرداخت.
واضح است که، از این منظر دیده شده، افکار اهمیت زیادی دارند که قبلاً به آنها توجه نکرده بودیم. قانون جذب نشان میدهد که فرکانس ارتعاشی که ما منتشر میکنیم برای زندگی ما از اهمیت زیادی برخوردار است. نه تنها وقتی این فرکانس ناهماهنگ است احساس پریشانی عمیقی داریم، بلکه گفته میشود که در زندگی ما تجلی بیرونی از همین نوع پریشانی جذب خواهد شد، زیرا همان فرکانسهای منفی که به جهان ارسال کردهایم اکنون به ما منعکس میشوند.
اگر اینگونه باشد، واضح است که ما میخواهیم همه چیز را در توان خود انجام دهیم تا فرکانسهای منفی خود را به مثبت تغییر دهیم و این کار را بهطور مداوم انجام دهیم. تنها در این صورت میتوانیم از جذب پیامدهای منفی جلوگیری کنیم و پیامدهای مطلوبی را به وجود آوریم.
تغییر فرکانسهای منفی به مثبت مطمئناً ایده خوبی است، حتی اگر ما اصول پایه *راز* را نپذیریم، اما یک عنصر مفقود در *راز* وجود دارد که یک سوال را به وجود میآورد. این عنصر "چگونگی" است. سوالی که باید بپرسیم این است: چگونه میتوانیم یک فرکانس منفی را به مثبت تغییر دهیم؟
واضح است که صرفاً تصمیم گرفتن به اینکه نمیخواهید یک فرکانس منفی ارسال کنید یا میخواهید یک فرکانس مثبت ارسال کنید، به نتایج دلخواه شما نخواهد رسید. من به یاد مفهوم پایاندهندگان درونی میافتم، آن تناقضات درونی مزاحم که اغلب در ذهنمان داریم وقتی که یک فکر مثبت بیان میکنیم - شکها و نفیهایی که بهراحتی میتوانند نیتهای مثبت آگاهانه ما را نادیده بگیرند. پایاندهندگان درونی میتوانند هر تلاشی از جانب ما برای تغییر فرکانسها را شکست دهند.
در اصطلاح برنامهنویسی عصبی-زبانی (NLP)، ما اغلب بهخوبی "هماهنگ" نیستیم. یعنی ما با آنچه خودمان فکر میکنیم یا احساس میکنیم ۱۰۰٪ موافق نیستیم؛ بهطور کامل به آن اعتقاد نداریم. واقعیت این است که اگر ما به چیزی با ۱۰۰٪ خود نرسیم، احتمالاً به آن دست پیدا نمیکنیم.
به این فکر کنید...
اگر شما یک سیگنال مثبت به جهان ارسال کنید و همزمان بهطور ناآگاهانه یک سیگنال منفی هم بفرستید، یک الگوی تداخل ایجاد میشود که یکی از سیگنالها تمایل به خنثی کردن دیگری خواهد داشت. در بهترین حالت، سیگنال مثبت بیاثر خواهد بود و هیچ اثر قابلشناسایی خاصی دیده نمیشود. در بدترین حالت، سیگنال منفی ممکن است قویتر یا بهطور مکرر ارسال شود، در این صورت تأثیر غالب خواهد داشت. در چنین شرایطی، هر چقدر هم که فکر کنید سیگنال مثبتی را ارسال میکنید زیرا این چیزی است که بهطور آگاهانه سعی کردهاید از طریق تفکر مثبت ایجاد کنید، سیگنال منفی پیامدهای منفی را جذب خواهد کرد.
بنابراین، برای اینکه یک "جاذب" مؤثر باشید (چیزی که باور دارید میخواهید برای خود بیاورید)، باید از تناقضات درونی درباره موضوع موردنظر آزاد باشید. اما البته این آسانتر از گفتن است. ممکن است الگوهای منفی عمیقی وجود داشته باشند که بر زندگی شما تأثیر میگذارند و شامل مسائل هستهای هستند که باید قبل از تغییر فرکانس ارتعاشی، انرژی که شما به بیرون منتشر میکنید، رسیدگی شود. تنها زمانی که این مسائل هستهای پاکسازی شوند، میتوانید سیگنالهای مثبت بدون ابهام به جهان ارسال کنید.
با این حال، خوشبختانه کسانی که EFT را میشناسند میتوانند از آن برای تغییر فرکانسهای ارتعاشی خود در بسیاری از حوزههای زندگیشان استفاده کنند. گاهی اوقات انرژی منفی بهسرعت با انرژی مثبت جایگزین میشود، که منجر به یک "معجزه یک دقیقهای" میشود. در زمانهای دیگر، صبر و پایداری برای ایجاد یک تغییر بزرگ انرژی لازم است، اما بازده میتواند بسیار زیاد باشد.
EFT به تعریف، روشی برای دستیابی به یک تغییر بزرگ در انرژی با حذف واکنشهای احساسی منفی ما است. با این حال، میتوان از آن برای ایجاد ارتعاشات مثبت بهطور مستقیم استفاده کرد. این یک کاربرد EFT است که به شدت به آن علاقه دارم و اخیراً در مورد آن در این وبسایت نوشتهام.
جالب است بدانید که عبارت پذیرش خود در EFT، "حتی اگر این مشکل را دارم، خودم را عمیقاً و کاملاً میپذیرم"، در واقع هدف آن سطحی است که در آن ارتعاش میکنیم. چه وسیله قدرتمندتری میتوانیم برای تغییر سطح انرژی اساسی خود استفاده کنیم تا خودمان را عمیقاً و کاملاً بپذیریم؟ این یک پیشنهاد مثبت است که با گذشت زمان میتواند تغییرات بنیادی در خودتصویری ما ایجاد کند که ممکن است نوع انرژی که به بیرون منتشر میکنیم را تغییر دهد. هنگامی که همزمان بر روی نقاط انتهایی مریدین ضربه میزنیم، سیستمهای انرژی ما اکنون میتوانند با نرخ متفاوتی ارتعاش کرده و سیگنالی بسیار متفاوت از قبل ارسال کنند. اگر بخواهیم بهصورت عملی راهی پیدا کنیم تا EFT را با اصول بیانشده در *راز* ترکیب کنیم، چه راهی ممکن است باشد؟
علاوه بر استفاده حیاتی از آن برای از بین بردن مسائل مزاحم که در بالا ذکر شد، روشهای مختلفی برای استفاده مستقیم از EFT برای تغییر انرژی ما به سمت مثبت و انجام این کار بهسرعت وجود دارد. من در مقالات آینده خود درباره این موضوع صحبت خواهم کرد.
این مقاله ادامه دارد به ادامه اش توجه کنید.
منبع سایت: https://eftuniverse.com
برای اطلاعات بیشتر و بهرهگیری از روشهای EFT برای دستیابی به موفقیت و تحقق آرزوهایتان، میتوانید به دوره آموزشی کامل و جامع EFT ارائه شده توسط امیرسولاری مراجعه کنید و همچنین از سایر منابع و مقالات سایت امیر سولاری هم بهرهمند شوید.